اي حسن تو بي‌پايان، آخر چه جمال است اين؟

شاعر : فخرالدين عراقي

در وصف توام حيران، آخر چه کمال است اين؟اي حسن تو بي‌پايان، آخر چه جمال است اين؟
اي حسن رخت زيبا، آخر چه جمال است اين؟رويت چو شود پيدا ابدال شود شيدا
هستي همه در بازد، آخر چه جلال است اين؟حسنت چو برون تازد، عالم سپر اندازد
زين قطره چه برخيزد؟ آخر چه قتال است اين؟عشقت سپه انگيزد، خون دل ما ريزد
از تو چه مرا حاصل؟ آخر چه وصال است اين؟در دل چو کني منزل، هم جان ببري هم دل
منع تو به از احسان، آخر چه نوال است اين؟وصلت بتر از هجران، درد تو مرا درمان
اي با دو جهان در جنگ، آخر چه محال است اين؟ميدان دل ما تنگ، قدر تو فراخ آهنگ
اي مردم چشم من، آخر چه مثال است اين؟از عکس رخ روشن، آيينه کني گلشن
کي تاب رخت دارد؟ آخر چه خيال است اين؟عقل ار همه بنگارد، نقشت به خيال آرد،
کي جام لبت نوشد؟ آخر چه محال است اين؟جان ار چه بسي کوشد، وز عشق تو بخروشد
در سلسله شد پابند، آخر چه عقال است اين؟زلف تو کمند افکند، و افکند دلم در بند
خون گشت ز خوي تو، آخر چه خصال است اين؟آن دل، که به کوي تو، مي‌بود به بوي تو
حال دل من مي‌بين، آخر چه دلال است اين؟با جان من مسکين، چه ناز کني چندين؟